غلام مجدد چه وقت سلیمان وچگونه لایق شد
عبدالو کیل کوچی عبدالو کیل کوچی

آنوقتی که در سنین جوانی مکتب را پشت سر گذاشت اتفاقا مسیر افکارش به آموزش های میهنی وسیاسی کشانیده شد .با وجودیکه در نخست بشکل اما تورانه درین راه قدم میگذاشت.ولی بمرور زمان پای افکارش بسوی جولانگاه وسیعتر جهان بینی تا مسله جهان وطنی تا جای پیش رفت که به خانواده بزرگ راه یافت وبا آستان بوسی خاک درب همین خانواده بزرگ چشمش به سوی جهان  سیاست  آشنا گردید ودر همین جا بود که به منصب سلیمانی رسید .سلیمان  که تا آنگاه بنام لایق بود همواره میکوشید تا صداقت وکوشش های خود را در پرده اشعار ومدح سرایی دیگران تبارز دهد ومسله شعر واشعارش توجه همگانی را بخود جلب نموده بود  پس از رویداد ثور مو قف عالی دولتی اش نیز سبب شد که با زار اشعار وسروده هایش گرمتر گردد وبا اراییه یکی از سروده هایش در سال 1979 بمناسبت تجلیل انقلاب اکتوبر در تالار کابل ننداری بنان  ( اکتوبر لنین   اکتوبر مهین) وبه همین ترتیب شعرکه با مدح امین خاتمه یافته بوددر جمع این تلاش ها یبعدی اش سلیمان به  لایق  ارتقا کرد.   

هرقدم در زندگانی امتحانی دیگریست        شیر را گفتن سیه بر قلب وجدان خنجریست

اخیرا به مشاهده میرسد که آقای سلیمان لایق معاون حزب د خ ا  حزب وطن جهان را به گونه دیگری نگریسته وبا ژست بیغرضانه وحرکت در سمت باد کوشیده است آنچه را مخالفین بر گردن حزب بر چسپ زده بودند خود را از آن تبریئه ودر حق ولینعمتان خویش تهمت بندد .مابرای آقای لایق میگوییم که اکنون برای این تلاش مذبوحانه دیگر دیر شده است .چه بهتر میبود اگر با تو جه به دهها سال سپری عمر تان در عضویت ومقام رهبری ح د خ ا  وحزب وطن بجای تلاش غیر زیبنده وضروری چند زمانی باقیمانده از عمر عزیز تانرا به ادامه سرودن اشعار نعز ونوشتن مضامینی که سالها در مدح رهبران حزب وبرحق بودن راه ایشان وتشویق  و دعوت دیگران را درین راه وتدریس آموزش های حزبی میکردید بدون تعصب وتهمت زدن به یاران  دیرینه تان وگفتن در حق مردگان وگذ شتگان بی آلایشانه سپری میگردید .وتاریخ اشتباه آمیز زندگی تان را با گریز از حقایق کمرنگتر نمی ساختید.آقای لایق با توجه به اسناد  همین شما نبودید که در زمان قیام ثور بخاطر خوش خدمتی به حفیظ اله امین به آدرس دولت مرد دیروزه اش گفته بودید داشیطان  ووژل شی  .وبر مخالفت ببرک کارمل در مورد نابودی آن معترف گردیده وهمین شما نبودید که با در نظر داشت پله های قدرت وبر حسب عادت ضمن اظهار ندامت از گذشته هایتان  به پیشگاه حفیظ اله امین بخاطرحفظ مقام تان اصول طی شده راه تان را پامال کردید . همین شما نبودید که در زمان رهبریت ببرک کارمل از گذ شته قبلی تان نادم شده وطلب عفوه کرده بودید .ویا همین شما نبودید که در زمان وظایف  تان درمقام ریاست اکادمی علوم مسایل قومی را دامن زدید .باز هم همین شما نبودید که برحسب عادت همیشگی تان در زمان تعویض مقام از ببرک کارمل به داکتر نجیب اله با عناصر بیرونی درساخت وبافت بودید. آیا این شما نبودید که به امید امتیازات موقعیت مخالف ببرک کارمل را ختیار کرده  استاد داکتر نجیب اله خود را جا زدید وبه این ترتیب مقام معاونیت  حزب را کمایی کردید .چندی بعد  همین شما  نبودید که پس از سقوط داکتر نجیب اله شهید به حق آن سبکسری کرده وآنرا حتی غیر پشتون  خوانده بودید. ودر جای دیگری خواستار مجازات آن شده بودید.پس چه شد این وفاداری شما نسبت  به شاگرد تان که شکران نعمتش کردید .باز هم آیا همین شما سلیمان نبودید که  در شب جنازه زنده یاد محمود بریالی درمنزل مرحومی ودر حضور جمع غفیری از اعضای حزب وکادر رهبری که هم اکنون زنده هستند شکر ضمن تبصره بر مسایل سیاسی گذ شته فرمودید که ما اشتباه کردیم  ومارا دیگربه سیاست کاری نیست وجوانان باید کارآزادانه خود را شروع کنند وما به دنبال شما هستیم .ودر همان نشست فی البد یهه برایتان گفته شد که شما مارا رها کنید دیگر بس تان است وحالا چه شد که از آن گفته های نه چندان دور گذ شته تان سه صد وشصت درجه فاصله گرفته وباز برحسب عادت همیشگی تان همانند شیر درخون از روزنه دیگری سر برون کرده گلشن یاران گذشته خود را بیرحمانه پامال میکنید .پس شما بگویید که با این همه تلاش های تان آیا میتوانید عطر آنرا درفضا محوه کنید .  به یقین که نه     بنا بر آن بشما سلیمان  باید گفت که بدلیل عادت همیشگی شما حق با شما است ولی این را فراموش نباید کرد زود است که تاریخ ومردم در حق شما وکارنامه های شما که شمه ای از آن یاد آوری گردید وشکل گیری های رنگارنگ شما را قضاوت خواهند کرد وواقعیت ها بر ملا خواهد گردید وچهره ها نمایان. من به این با ورم که شما برای صفوف تان روزی یاد داده بودید  که گفتن غیر مسئولانه درحق مردگان از کار یک مویسفید وبزرگ بدور است . پس باید گفت درحالیکه برچسپ ندارد زیبنده هم نیست .

 

 

ضمیمه  نوشته به پاسخ آقای لایق

به    میهن    پرستان   مردم   ستیز           به بیگا  نه خواهان  از خود  گریز

بگو     با  رفیقان    کجا    ساختی            که  با رهبر   انش   بپر   دا  ختی

به خصلت شدی راست زین کجروی          چه خواهی زچپ جانب چپ روی

ز مانه   عجب   وقت  لافیدن  است           زخورشید بر خود ترا شیدن است

چو  هستند   هموزن  و هم  محترم           زصد ها یکی نیست یک ذره  کم

شدی  گر دین  کوره  راه  نا توان           عزیزم    ملامت   مکن   دیگران

جگر  گر  نداری  زشیر     ژیان           سفز بهر عشقت مکن ای   جوان

فگندی    گر  از  دوش بار گران          مزن  لاف  رفتن  درین   کاروان

مپند ار  کز    دیگران     بهتری          جهان نیست کوچک که تنها تویی

بسا  مر د مان  اند  بالا و  پست           بیاران   شکستن   نباشد  شکست

شکست آنکه اوعهد پیمان شکست         وجودش درست به وجدان شکست

شکست آنکه از خویش بیگانه شد         شکستنده    عهد    و  پیما نه  شد

نه مغرور قدرت نه محو شکست         شکست اولین گام پیبروزی  است

تزلزل  به  میثاق یاران خطاست         برو راه رو  کاروان  پیشو است

بیا کز  دویی  ها یگا نه   شویم          بسوی   افقها   روانه     شویم

عبدالو کیل کوچی

 

 


September 17th, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات